برو ای گدای مسکین در خانه علی زن ..که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
عقیل( ابویزید) برادر بزرگ علی
از لغتنامه دهخدا
عقیل . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی طالب عبدمناف بن عبدالمطلب هاشمی قرشی ، مکنی به ابویزید. برادر بزرگتر علی بن ابی طالب (ع ). وی در جاهلیت شهرتی بسیار داشت و یکی از چهار تنی بود که قریش در منافرات و منازعات خود برای حکمیت بدانها رجوع میکرد. (سه تن دیگر مخرمة، و حویطب ، و ابوجهم بوده اند). عقیل تا غزوه ٔ بدر در شرک باقی بود و در این غزوه قریش او را وادار ساختند تا با مسلمانان بجنگد و چون به اسارت مسلمین درآمد، با فدیه ٔ عباس بن عبدالمطلب آزاد شد و به مکه بازگشت و پس از واقعه ٔ حدیبیة اسلام آورد،و به سال هشتم هجری به مدینه مهاجرت کرد و در غزوه ٔمؤتة همراه مسلمین شرکت جست . هنگامی که برادرش علی (ع ) به خلافت رسید از وی جدا شد و به معاویه پیوست ، و در اواخر عمر بینایی خویش را از دست داد. عقیل در زمان خود آگاهترین قریش در شناختن ایام و انساب آنان بود. و مردم در مسجد مدینه انساب و اخبار را از او میگرفتند. عقیل به سال 60 هَ .ق . در ابتدای خل...افت یزید درگذشت و برخی درگذشت او را در ایام معاویه میدانند. در حلب و نواحی آن گروهی میزیستند که به او نسبت داشتند و به بنی عقیل شهرت داشتند.
شاید دلیل رو کردن برادر علی به معاویه در داستان زیر باشد .
در زمانی نابینا شدن عقیل از علی درخواستی کمک میکند و علی اینگونه کمک می کند :نخست(علی ) به حرفهایش گوش میدهد و مهربانی می کند بطوری که پیرمرد (عقیل ) به طمع افتاده پنداشت به خواست و حاجتش میرسد و اکنون هرچه خواسته باشم در دستم (علی ) میگذرد اما علی ابن ابیطالب آهن سرخ داغ کرده ای را در کف دست او قرار داد و فریاد او به آسمان بلند شد .........
در این باره خود علی چنین میگوید :به الله قسم یاد میکنم که برادرم عقیل دست به دامان من انداخت و با جزع و اضطراب در پای من توقع کرد که گندم یک صاع (تقریبا۲/۵ کیلو) افزونتر بدو بخشم .........
عقیل( ابویزید) برادر بزرگ علی
از لغتنامه دهخدا
عقیل . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی طالب عبدمناف بن عبدالمطلب هاشمی قرشی ، مکنی به ابویزید. برادر بزرگتر علی بن ابی طالب (ع ). وی در جاهلیت شهرتی بسیار داشت و یکی از چهار تنی بود که قریش در منافرات و منازعات خود برای حکمیت بدانها رجوع میکرد. (سه تن دیگر مخرمة، و حویطب ، و ابوجهم بوده اند). عقیل تا غزوه ٔ بدر در شرک باقی بود و در این غزوه قریش او را وادار ساختند تا با مسلمانان بجنگد و چون به اسارت مسلمین درآمد، با فدیه ٔ عباس بن عبدالمطلب آزاد شد و به مکه بازگشت و پس از واقعه ٔ حدیبیة اسلام آورد،و به سال هشتم هجری به مدینه مهاجرت کرد و در غزوه ٔمؤتة همراه مسلمین شرکت جست . هنگامی که برادرش علی (ع ) به خلافت رسید از وی جدا شد و به معاویه پیوست ، و در اواخر عمر بینایی خویش را از دست داد. عقیل در زمان خود آگاهترین قریش در شناختن ایام و انساب آنان بود. و مردم در مسجد مدینه انساب و اخبار را از او میگرفتند. عقیل به سال 60 هَ .ق . در ابتدای خل...افت یزید درگذشت و برخی درگذشت او را در ایام معاویه میدانند. در حلب و نواحی آن گروهی میزیستند که به او نسبت داشتند و به بنی عقیل شهرت داشتند.
شاید دلیل رو کردن برادر علی به معاویه در داستان زیر باشد .
در زمانی نابینا شدن عقیل از علی درخواستی کمک میکند و علی اینگونه کمک می کند :نخست(علی ) به حرفهایش گوش میدهد و مهربانی می کند بطوری که پیرمرد (عقیل ) به طمع افتاده پنداشت به خواست و حاجتش میرسد و اکنون هرچه خواسته باشم در دستم (علی ) میگذرد اما علی ابن ابیطالب آهن سرخ داغ کرده ای را در کف دست او قرار داد و فریاد او به آسمان بلند شد .........
در این باره خود علی چنین میگوید :به الله قسم یاد میکنم که برادرم عقیل دست به دامان من انداخت و با جزع و اضطراب در پای من توقع کرد که گندم یک صاع (تقریبا۲/۵ کیلو) افزونتر بدو بخشم .........
Geen opmerkingen:
Een reactie posten