woensdag 6 februari 2013

برو ای گدای مسکین در خانه علی زن

برو ای گدای مسکین در خانه علی زن ..که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
عقیل( ابویزید) برادر بزرگ علی
از لغتنامه دهخدا
عقیل . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی طالب عبدمناف بن عبدالمطلب هاشمی قرشی ، مکنی به ابویزید. برادر بزرگتر علی بن ابی طالب (ع ). وی در جاهلیت شهرتی بسیار داشت و یکی از چهار تنی بود که قریش در منافرات و منازعات خود برای حکمیت بدانها رجوع میکرد. (سه تن دیگر مخرمة، و حویطب ، و ابوجهم بوده اند). عقیل تا غزوه ٔ بدر در شرک باقی بود و در این غزوه قریش او را وادار ساختند تا با مسلمانان بجنگد و چون به اسارت مسلمین درآمد، با فدیه ٔ عباس بن عبدالمطلب آزاد شد و به مکه بازگشت و پس از واقعه ٔ حدیبیة اسلام آورد،و به سال هشتم هجری به مدینه مهاجرت کرد و در غزوه ٔمؤتة همراه مسلمین شرکت جست . هنگامی که برادرش علی (ع ) به خلافت رسید از وی جدا شد و به معاویه پیوست ، و در اواخر عمر بینایی خویش را از دست داد. عقیل در زمان خود آگاهترین قریش در شناختن ایام و انساب آنان بود. و مردم در مسجد مدینه انساب و اخبار را از او میگرفتند. عقیل به سال 60 هَ .ق . در ابتدای خل...افت یزید درگذشت و برخی درگذشت او را در ایام معاویه میدانند. در حلب و نواحی آن گروهی میزیستند که به او نسبت داشتند و به بنی عقیل شهرت داشتند.
شاید دلیل رو کردن برادر علی به معاویه در داستان زیر باشد .
در زمانی نابینا شدن عقیل از علی درخواستی کمک میکند و علی اینگونه کمک می کند :نخست(علی ) به حرفهایش گوش میدهد و مهربانی می کند بطوری که پیرمرد (عقیل ) به طمع افتاده پنداشت به خواست و حاجتش میرسد و اکنون هرچه خواسته باشم در دستم (علی ) میگذرد اما علی ابن ابیطالب آهن سرخ داغ کرده ای را در کف دست او قرار داد و فریاد او به آسمان بلند شد .........
در این باره خود علی چنین میگوید :به الله قسم یاد میکنم که برادرم عقیل دست به دامان من انداخت و با جزع و اضطراب در پای من توقع کرد که گندم یک صاع (تقریبا۲/۵ کیلو) افزونتر بدو بخشم .........

Geen opmerkingen:

Een reactie posten