woensdag 30 januari 2013

گوشه ای از حقایق حمله اعراب به ایران

گوشه ای از حقایق حمله اعراب به ایران

حملهٔ اعراب به ایران در قرن هفتم میلادی موجب سقوط دولت ساسانی و نهایتاً رواج دین اسلام در ایران شد. از میان حمله‌هایی که اقوام دور و نزدیک در طول تاریخ به خاک ایران کرده‌اند، حملهٔ اعراب سنگین‌ترین تبعا...ت را به دنبال داشته‌است.چند سال پس از مرگ محمد و برطرف‌شدن آشفتگی‌های داخلی اعراب در شبه جزیرهٔ عربستان، مسلمانان در پی به‌دست‌آوردن خواسته و تصاحب سرزمین‌های آباد همسایه (که در قرآن بدیشان وعده داده شده بود) و البته گسترش دین اسلام، به سرزمین‌های اطراف که یا ولایاتی از ایران بود یا ولایاتی از روم، هجوم آورند. عمر خلیفه دوم مسلمین قبل از حمله به ایران گفته بود که خدا شما را به زبان رسول خویش گنج خسروان و قیصران وعده داده‌است برخیزید و جنگ با فارس را ساز کنید. نتیجهٔ این تاخت‌وتازها فروریختن شاهنشاهی ساسانی و فتح ایران (جز طبرستان و گیلان) به دست اعراب بود. همچنین تمام ایالت‌های افریقایی بیزانس (شامل مصر) و نیز بخش بزرگی از ایالت‌های آسیایی رومیان (شامل سرزمین‌های شام و فلسطین) به چنگ عربان افتاد. در جبههٔ ایران چند نبرد خونین رخ داد که در همه جز یک مورد پیروزی با تازیان مسلمان بود.

تازیان در سال ۶۳۳ میلادی به عراق (که آن زمان دل ایرانشهر نامیده شدی) راه یافتند. با این حال در سال ۶۳۴ در نبردی موسوم به جسر از سپاه ایران شکست خوردند و فرماندهشان به زیر پای فیل هلاک شد. بخت روشنِ ایرانیان دیری نپایید. در سال ۶۳۶ تازیان لشکر ایران را که فرماندهش رستم فرخ‌زاد بود شکست دادند، پس به پایتخت ایرانشهر، تیسفون، اندر شدند. یزدگرد سوم، پادشاه نگونبخت ساسانی، همراه خانواده و بزرگان به مرکز ایران گریخت. تازیان پیشروی را به سمت شرق ادامه دادند. خوزستان در سال ۶۴۲ سقوط کرد. در همان سال آخرین مقاومت منسجمِ ایرانِ ساسانی در نهاوند رخ داد. در نهاوند هم پس از نبردی خونین عرب پیروز شد. پس ولایت ماد (یا عراق عجم) سقوط کرد و یزدگرد به پارس بازپس نشست. با کشته‌شدنِ عمر، خلیفهٔ دوم تازی، به دست یکی از اسیران به‌بردگی‌گرفته‌شدهٔ ایرانی به نام پیروز، وقفه‌ای چندساله در خزش هولناک عرب پدید آمد. سرانجام پارس به سال ۶۵۰ میلادی گشوده شد. پس یزدگرد که نتوانسته بود کاری از پیش برد به ولایت شرقی‌تر خراسان گریخت. مرزبان مرو حضور یزدگرد را گرامی نداشت و در صدد جانش بر آمد. یزدگرد متواری شد. عاقبت، چنان که در تاریخ معروف است پادشاه ساسانی، به دست آسیابانی در مرو کشته شد؛ به سال ۶۵۱ میلادی.

خزش تاریخی عرب‌ها به سمت مشرق ادامه یافت. ولایت‌های شرقی ایران شامل سیستان و خراسان هم سقوط کردند. با این حال نواحی غربی طبرستان و نیز کل ولایت گیلان تا یکی دو سده از بلای عرب مصون ماند و افرادی از اشراف ایران در آنجا حکومت می‌کردند. باقیماندهٔ خاندان یزدگرد به چین گریختند. امپراطور چین مر ایشان را گرامی داشت و دولت در تبعید را به رسمیت شناخت. کوشش‌های پسران یزدگرد در بازپس‌گیری ملکِ پدری راه به جایی نبرد. جملگی در چین ماندگار شدند، آتشکده‌ها بر آوردند و عاقبت در غربت بمردند. گورهای شماری از ایشان و دیگر ایرانیانی که از بلای عرب گریخته بودند امروز در چین باقی‌است.

عربان مسلمان به هر شهر و ناحیه که در آمدندی با مقاومت محلی مردمان روبرو شدندی. پس چون عربان غالب آمدندی سه گزینه پیش ایرانیان مغلوب گذاشتندی: یا کشته شوید، یا اسلام آورید یا با خواری جزیه دهید. ایرانیان غالباً گزینهٔ سوم را برگزیدندی. عده‌ای از ایرانیان هم مسلمان شدندی. لیک، در بسیاری موارد تا سال‌ها، هرگاه لشکر عرب از سر ایرانیان تازه‌مسلمان برخاستی، نومسلمانان چنان که مورخان مسلمان نوشته‌اند دست‌جمعی «ردّت آوردندی».و اگر هم مسلمان نبودندی طغیان کردندی و بعضاً عامل خلیفه را کشتندی. پس باز خلیفهٔ وقت لشکر فرستادی و شورش را در موج خون فرو نشاندی. چنین بود که برای نمونه شهرهای استخر و ری و بسیاری از شهرهای خراسان چون نیشابور و مرو و نیز شهرهای دورتر چو بخارا هر یک چند بار فتح شدند.

اعرابِ شبه‌جزیرهٔ عربستان در طی گشودن پیاپی شهرهای ایران قساوتی در خور شهرت تاریخیشان بنمودند. غارت شهر و حومه، برکندن درختان، کشتار مردان و برده‌گرفتن زنان و کودکان و فروش ایشان در بازارهای عربستان فعالیتی عادی محسوب شدی. بارها کار بدانجا رسانیدند که مر اسیران ایرانی را همی کشتند تا جوی خون راندند. مثلاً ابن بلخی در گشادن چندم استخر گوید: «عبدالله بن عامر سوگند خورد که چندان بکشد از مردم استخر که خون براند. به استخر آمد و به جنگ بستد.... خون همگان مباح گردانید و چندان که می‌کشتند خون نمی‌رفت پس آب گرم بر خون می‌ریختند پس برفت». دست‌کم دو بار به خون اسیران آسیاب گردانیدند، گندم آرد کردند و نانش را خوردند. یک بار در الیس به فرماندهی خالد پسر ولید که از محمد لقب سیف‌الله گرفته بود. یک بار در گرگان به فرماندهی یزید بن مهلب.

رفتار عمر بن خطاب با ایرانیان

در جلد ششم ناسخ التواریخ، مورخه الدوله سپهر، نامه‌ای از ابان بن سلیم نقل شده‌است که از جانب معاویه، خلیفه اموی، از شام به زیادبن ابیه برادرخوانده معاویه و والی کوفه و خوزستان و فارس و عمان نوشته شده و متن این نامه توسط منشی زیاد بن ابیه به ابان بن سلیم که دوست نزدیکش بوده امانت داده شده‌است که آنرا بخواند، و وی با توجه به مضمون بسیار جالب نامه رونوشتی از آن را برای خودش برداشته‌است:

«اکنون می‌رسیم به این قومی که بنام موالی در میان امت اسلام به سر می‌برند و قوم عجم نام دارند. گوش کن زیاد! این مردم را باید ذلیل کرد. باید بهمان روشی که عمر بن خطاب آنها را می‌کوبید، طوری کوبیدشان که هرگز نتوانند سر بردارند. اینها جز با سیاست عمر بن خطاب اداره شدنی نیستند. از عطایشان که حق عمومی اتباع اسلام است تا می‌توانی بکاه. در تقسیم خواربار تا می‌توانی از سهمشان کم کن. در جبهه جنگ آنها را در صفوف مقدم بگمار تا زودتر از دیگران هدف دشمن تازه نفس قرار گیرند. سربازان آنها را به کار جاده سازی و هموار کردن راهها و کندن درختها و تسطیح بیشه‌ها بگمار و سعی کن هر چه دشواری و عذاب باشد نصیب این اعاجم شود. کاری کن که سنگینی بارها بر دوششان هر چه بیشتر فشار آورد. زیرا که اگر جز این باشد هوای عصیان خواهند کرد. »

کشتار مردم گرگان

یزید بن مهلب در گرگان در سه شبانه روز ایرانیان را سر ناودانهای آسیاب گردن زد تا در آسیاب به جای آب خون جاری شود و چرخ آسیاب را بچرخاند. سپس در آسیاب گندم آرد کردند، نان پختند و خوردند.

اوضاع ایران پیش از حملهٔ اعراب

در واپسین سالهای شاهنشاهی ساسانی اوضاع کشور آشفته گردید. بعد از پادشاهی انوشیروان، هرمزد بر تخت نشست و بعد از او خسرو پرویز که این دوره‌ها به نام دوره‌های شکوه و جلال ایرانیان نام گرفته‌است. ولی بعد از آنها در مدت کمتر از ۶ سال در حدود ۶ پادشاه بر تخت نشستند و اوضاع کشور رو به هرج و مرج می‌رفت. در سال ۱۲ هجری یزدگرد سوم در یک کودتا نظامی توسط افسری به نام رستم فرخزاد بر تخت نشست. یزدگرد جوانی میهن پرست ولی بی تجربه بود که برای پادشاهی تجربه کافی نداشت. سلطنت او هیچ تاثیری در مرتب کردن اوضاع اجتماعی آن زمان نداشت و ایران به مرز فروپاشی و یا شاید بتوان گفت دور جدیدی از شاهنشاهی که افسران پارتی برای آن مبارزه می‌کردند قرار داشت. زیرا افسران پارتی در داخل با ارتش یزدگرد مقابله می‌کردند تا در یک کودتای نظامی به سلسله ساسانیان خاتمه دهند و سلسله جدیدی از پارتیان را روی کار بیاورند.

برخی از خانواده های اشکانی متحد ساسانیان در زمان شروع حمله اعراب با رهبران عرب در ارتباط بوده اند و رهبران عرب هم در مکاتبات خود گفته اند که تنها خواهان عبور از ایران برای رسیدن به ماوراءالنهر در آسیای میانه و دستیابی به راه های بازرگانی هستند و مدعی حکومت و تاج و تخت ایران نیستند. موفقیت اعراب در حمله به ایران نتیجه مصالحه افسران اشکانی با اعراب بود.

منابع

ابن بلخی. فارس‌نامه. به سعی و اهتمام گای لیسترانج و رینولد الن نیکلسون. کمبریج: مطبعهٔ دارالفنون، ۱۹۲۱م.

دریایی، تورج. شاهنشاهی ساسانی. ترجمهٔ مرتضی ثاقب‌فر. چاپ دوم، تهران: ققنوس، ۱۳۸۴

طبری، محمد جریر. تاریخ طبری [تاریخ الرسل والملوک](۱۷ج). ترجمهٔ ابوالقاسم پاینده. چاپ چهارم، تهران: اساطیر، ۱۳۷۵.

گردیزی، ابوسعید عبدالحی. تاریخ گردیزی [زین‌الاخبار]. به تصحیح و مقابلهٔ عبدالحی حبیبی. چاپ اول، تهران: دنیای کتاب، ۱۳۶۳.

میرفطروس، علی. ملاحظاتی در تاریخ ایران. چاپ چهارم، فرانسه: فرهنگ، ۲۰۰۱م.

نرشخی، ابوبکر. تاریخ بخارا. ترجمهٔ ابونصر احمد بن محمد بن نصر القباوی. تلخیص محمد بن زفر بن عمر و تصحیح مدرس رضوی. تهران: کتابفروشی سنایی، ۱۳۱۷.

Geen opmerkingen:

Een reactie posten